شاید از زنان گفتن دشوار باشد چه آنکه حساسیتهایی را ایجاد میکند ولی باید این تابوها را شکست از زنی که در طول تاریخ نقشش فراز ونشیبهای زیادی داشته است وهمواره دچار تغییر می شده است والبته امروز پیش از هر زمانی درمورد نقش زنان صحبت میشود ،هدف از این نوشته بررسی نقش اجتماعی وسیاسی زنان در اجتماع ،بویژه ایران وموانع ومشکلاتی که در این راه وجود دارد وکارهایی که باید برای ورود هر چه بیشتر زنان در اینگونه مسائل انجام داد ودر این نوشته بحث بر سر حقوق مساوی زن ومرد نشده چون در مجال این نوشته نمیگنجد وشاید برای زمان دیگری مناسب باشد .
در جامعه امروز ایران بر خلاف دهه های پیش نقش زنان به نسبتی پررنگ تر شده وحرکتهای نه چندان بزرگی هم انجام شده که خود قابل تقدیر است اما همچنان در عمل ومحتوا آنچنان که میبایست اانجام نشده است وهنوز راه طولانی وجود دارد این حرکت که از زمان انقلاب مشروطه نمود بیشتری در ایران پیدا کرد وزن به عنوان ضعیفه ای که شناخته میشد ودر اندرونی محفوظ بود برایش نقش دیگری تعریف شد واین آغاز راهی شد که تا امروز ادامه دارد ولی همیشه موانع ومشکلاتی در این راه وجود داشته که براحتی وبه سادگی قابل حل نمیباشند بلکه باید با جدیت همه ،بالاخص خود زنان این موانع مرتفع شود ،شاید اولین مانع در راه ورود اجتماعی زنان به جامعه ،نظام مرد سالارانه جامعه ماست که بصورت فرهنگی عمیق در آمده است وبیشتر قوانین ورفتارها از این فرهنگ سرچشمه میگیردمثلا بیشتر شغلها ومناصب حکومتی برای مردان تعریف میشود شغلهایی که زنان هم براحتی میتوانند انجام بدهند وشاید حساسیت آنهادر انجام دادنشان بیشتر باشدونکته دیگر اینکه در بیشتر خانواده های ایرانی زن نقش دوم را در تصمیم گیریهای مهم در خانواده ایفا میکند واگر زنان دخالت کنند انگ زن زلیلی به مرد داده میشود واین دو نگرش هر دو مشکل دارند بلکه باید زن ومرد در تصمیم گیریها مکمل هم باشند وآن موقع مهم نیست که چه کسی حرف آخر را بزند .
شاید یکی از دلایل اصلی عدم ورود زنان به مسائل اجتماعی وسیاسی، خود زنان میباشند که کمتر به این گونه مسائل وارد میشوند وبه آنها علاقه نشان میدهند وبقول یک دختر که میگفت اینقدر مشکل از قبیل نوع پوشش،رنگ لباس وغیره برایمان درست کرده اند که فکر کردن به این مسائل دیگر مجالی نمیدهد، درست است همه عوامل دخیل هستند ولی اگر زنان نقش فعالی در جامعه وسیاست میخواهند باید سخت کوشی کنند وسختیها را بجان بخرند ودخیل شدن در قدرت اجرایی کشور را حق خود بدانند درست است زنان در مشاغل زیادی هستند ولی بیشتر این مشاغل مربوط به کارهای دفتری ورده های پایین مشاغل است وهنوز نتوانسته اند به رده های بالای مدیریتی نفوذ کنند وشاید برایشان امروز آرزویی دست نیافتنی باشد زنان با پرداختن وعلاقه به موضوعات اجتماعی وسیاسی که البته به علت نبود تشکلهای منسجم در جامعه ما سخت تر است میتوانند خود را به جامعه دیکته کنند که راه آسانی نیست ،این راه شروع شده است با ورود زنان به دانشگاهها وفعال شدن انها در موضوعات سیاسی مانند حوادث بعد از انتخابات که زنان خود پیشرو هم بودند ویا انتخابات ریاست جمهوری که زنان در کنار شوهرانشان بودند شاید عده ای بگویند عوام فریبی بوده است ولی از نظر من نیازیست که جامعه میخواهد وگرنه چرا سالهای قبل این اتفاق نمی افتاد واین را باید نقطه شروعی دانست وهمین که زهرا رهنورد همچنان در صحنه مانده است خود نقطه نورانی است که باید به فال نیک گرفت مشارکت زنان در این صد سال روبه رشد بوده ودرست است به کندی پیش میرود اما همچنان ادامه دارد واین تابوی فرهنگ مرد سالارانه ترک برداشته است وتا پایان این راه وشکل گرفتن شخصیت اجتماعی وسیاسی زن راهی دراز مانده است ولی باید قبل از هر کاری وتصویب هر قانونی از لایه های پایین جامعه شروع کرد ونگرش ها را نسبت به شخصیت زن تغییر داد همین افرادی که دم از برابری حقوق زن ومرد میزنند آیا اعتقادی به این حرف دارند ؟
در ادامه این مطلب به موانع ومشکلاتی که پیشرو است ونیز به کارهایی که باید انجام گیرد تا فرصت ورود به عرصه های اجتماعی وسیاسی فراهم شود
موانع؟
1-فرهنگ مردسالاری حاکم،فرصت وامکان فعالیت ورود زنان را به عرصه سیاسی –اجتماعی گرفته واینگونه جا افتاده که زنان صفتی مانند ، ناتوانمد بودن ،مدیر ومدبر نبودن ،ضعیف بودن ،احساسی بودن و...مهیا نمیسازد واگر هم مهیا باشد ورود به آن سخت ودشوار است
2-عرصه برای مشارکت سیاسی طوری تصویر شده است که تنها بر اثر علایق مردانه شکل میگیرد ودر آن پرداختن به حوزه زنان ،زنانه تلقی میگردد.
3-تهدید وتحقیر شخصیت انسانی که نسبت به زنان اعمال میشود باعث شده تا زنان جامعه نسبت به قوا وتواناییهای خود ناباور شوند وضربه های روحی وجسمی جبران ناپذیری بخورند
4-وجود تضادهای فکری واعتقادی بین عینیتهای جامعه وحقیقت مطلوب وآرمانی موجود
5-عدم شرکت زنان در مشارکت اجتماعی وبکارگیری آنان در تصمیم گیریهای گروهی وجمعی واینکه به نحوه اندیشه وقدرت وخردورزی آنها در کارهای گروهی بهایی داده نمیشود.
6-مورد دیگر ایجاد نا امنی ونگاهی است که توسط مردها به زنان میشود وانها را برای خواسته هایی غیر ازحضور فعال آنها در جامعه وجود دارد
وحال کارهایی که باید انجام شود تا این فرصت حضور بدست آید
1-ابتدا باید قبل از هر کاری، فرهنگ وساختارهای ذهنی موجود در جامعه دچار تغییر وتحول مثبت به زنان شود هر قانونی ،تبصره ای وعملی روبنایی است و موقتی ،وره به جایی نمیبرد باید فرهنگ را از پایین دچار تحول کرد واین کار باتغییر افکار تک ،تک افراد جامعه امکان پذیر است
2-خود زنان باید به توانمندیها ،شایستگیها واستعدادهای خود مومن وآگاه شوند ،وبه این باور برسند که خواستها،نیازها ومطالبات آنها نیز بعنوان یک نیمه دیگر اجتماع باید در نظر گرفته شود
3-اصلی ترین وظیفه همه انسانها وبخصوص زنان ،رسیدن به سرچشمه های دانایی است چرا که تنها با خردورزی افراد هر چامعه است که آن جامعه به سوی نیکی وپیشرفت حرکت میکند باید زنان با دخالت در امور سیاسی واجتماعی که نمایانگر بلوغ فکری ورشد شعور وآگاهی آنان است برای انجام این مهم زنان باید خود را با مهارتها و تخصصها وفنون مجهز کنند
4- مورد دیگر وظیفه ما مردان است که به زنان جامعه اعتماد کنیم وبه آنها فرصت حضور در عرصه مشارکت اجتماعی بدهیم ونگاه سنتی خود را به انها تغییر دهیم ودر عرصه اجتماعی به عنوان یک انسان همسو به آنها نگاه شود وسعی کنیم ناامنی موجود در جامعه را به فرصت برای حضور زنان در اجتماع تبدیل کنیم .
ادامه راهکارها به خوانندگان واگذار میشود
لیست وبلاگهای دوستانی که در این باره مطلب نوشته اند:
چرکنویسهای پاک http://wwwpureproof1.blogspot.com/
لیلیانا http://www.liliana2.blogsky.com/
پدرام بارانی http://pedrambarani.wordpress.com/
درمه http://dar-mah.blogspot.com/
آرام ولی مصمم http://peiton.blogfa.com/
معجزه امید http://mojezehope.persianblog.ir/
منطقه ای بیطرف در یک منزل مس http://dankyshoot.blogspot.com/
کورسوی حقیقت http://koorsooyehaghighat.blogfa.com/
جایی سبز تر از همیشه http://ghazale6.blogdoon.com/
گلهای لیمویی http://dararezuymoj.blogfa.com/
در جامعه امروز ایران بر خلاف دهه های پیش نقش زنان به نسبتی پررنگ تر شده وحرکتهای نه چندان بزرگی هم انجام شده که خود قابل تقدیر است اما همچنان در عمل ومحتوا آنچنان که میبایست اانجام نشده است وهنوز راه طولانی وجود دارد این حرکت که از زمان انقلاب مشروطه نمود بیشتری در ایران پیدا کرد وزن به عنوان ضعیفه ای که شناخته میشد ودر اندرونی محفوظ بود برایش نقش دیگری تعریف شد واین آغاز راهی شد که تا امروز ادامه دارد ولی همیشه موانع ومشکلاتی در این راه وجود داشته که براحتی وبه سادگی قابل حل نمیباشند بلکه باید با جدیت همه ،بالاخص خود زنان این موانع مرتفع شود ،شاید اولین مانع در راه ورود اجتماعی زنان به جامعه ،نظام مرد سالارانه جامعه ماست که بصورت فرهنگی عمیق در آمده است وبیشتر قوانین ورفتارها از این فرهنگ سرچشمه میگیردمثلا بیشتر شغلها ومناصب حکومتی برای مردان تعریف میشود شغلهایی که زنان هم براحتی میتوانند انجام بدهند وشاید حساسیت آنهادر انجام دادنشان بیشتر باشدونکته دیگر اینکه در بیشتر خانواده های ایرانی زن نقش دوم را در تصمیم گیریهای مهم در خانواده ایفا میکند واگر زنان دخالت کنند انگ زن زلیلی به مرد داده میشود واین دو نگرش هر دو مشکل دارند بلکه باید زن ومرد در تصمیم گیریها مکمل هم باشند وآن موقع مهم نیست که چه کسی حرف آخر را بزند .
شاید یکی از دلایل اصلی عدم ورود زنان به مسائل اجتماعی وسیاسی، خود زنان میباشند که کمتر به این گونه مسائل وارد میشوند وبه آنها علاقه نشان میدهند وبقول یک دختر که میگفت اینقدر مشکل از قبیل نوع پوشش،رنگ لباس وغیره برایمان درست کرده اند که فکر کردن به این مسائل دیگر مجالی نمیدهد، درست است همه عوامل دخیل هستند ولی اگر زنان نقش فعالی در جامعه وسیاست میخواهند باید سخت کوشی کنند وسختیها را بجان بخرند ودخیل شدن در قدرت اجرایی کشور را حق خود بدانند درست است زنان در مشاغل زیادی هستند ولی بیشتر این مشاغل مربوط به کارهای دفتری ورده های پایین مشاغل است وهنوز نتوانسته اند به رده های بالای مدیریتی نفوذ کنند وشاید برایشان امروز آرزویی دست نیافتنی باشد زنان با پرداختن وعلاقه به موضوعات اجتماعی وسیاسی که البته به علت نبود تشکلهای منسجم در جامعه ما سخت تر است میتوانند خود را به جامعه دیکته کنند که راه آسانی نیست ،این راه شروع شده است با ورود زنان به دانشگاهها وفعال شدن انها در موضوعات سیاسی مانند حوادث بعد از انتخابات که زنان خود پیشرو هم بودند ویا انتخابات ریاست جمهوری که زنان در کنار شوهرانشان بودند شاید عده ای بگویند عوام فریبی بوده است ولی از نظر من نیازیست که جامعه میخواهد وگرنه چرا سالهای قبل این اتفاق نمی افتاد واین را باید نقطه شروعی دانست وهمین که زهرا رهنورد همچنان در صحنه مانده است خود نقطه نورانی است که باید به فال نیک گرفت مشارکت زنان در این صد سال روبه رشد بوده ودرست است به کندی پیش میرود اما همچنان ادامه دارد واین تابوی فرهنگ مرد سالارانه ترک برداشته است وتا پایان این راه وشکل گرفتن شخصیت اجتماعی وسیاسی زن راهی دراز مانده است ولی باید قبل از هر کاری وتصویب هر قانونی از لایه های پایین جامعه شروع کرد ونگرش ها را نسبت به شخصیت زن تغییر داد همین افرادی که دم از برابری حقوق زن ومرد میزنند آیا اعتقادی به این حرف دارند ؟
در ادامه این مطلب به موانع ومشکلاتی که پیشرو است ونیز به کارهایی که باید انجام گیرد تا فرصت ورود به عرصه های اجتماعی وسیاسی فراهم شود
موانع؟
1-فرهنگ مردسالاری حاکم،فرصت وامکان فعالیت ورود زنان را به عرصه سیاسی –اجتماعی گرفته واینگونه جا افتاده که زنان صفتی مانند ، ناتوانمد بودن ،مدیر ومدبر نبودن ،ضعیف بودن ،احساسی بودن و...مهیا نمیسازد واگر هم مهیا باشد ورود به آن سخت ودشوار است
2-عرصه برای مشارکت سیاسی طوری تصویر شده است که تنها بر اثر علایق مردانه شکل میگیرد ودر آن پرداختن به حوزه زنان ،زنانه تلقی میگردد.
3-تهدید وتحقیر شخصیت انسانی که نسبت به زنان اعمال میشود باعث شده تا زنان جامعه نسبت به قوا وتواناییهای خود ناباور شوند وضربه های روحی وجسمی جبران ناپذیری بخورند
4-وجود تضادهای فکری واعتقادی بین عینیتهای جامعه وحقیقت مطلوب وآرمانی موجود
5-عدم شرکت زنان در مشارکت اجتماعی وبکارگیری آنان در تصمیم گیریهای گروهی وجمعی واینکه به نحوه اندیشه وقدرت وخردورزی آنها در کارهای گروهی بهایی داده نمیشود.
6-مورد دیگر ایجاد نا امنی ونگاهی است که توسط مردها به زنان میشود وانها را برای خواسته هایی غیر ازحضور فعال آنها در جامعه وجود دارد
وحال کارهایی که باید انجام شود تا این فرصت حضور بدست آید
1-ابتدا باید قبل از هر کاری، فرهنگ وساختارهای ذهنی موجود در جامعه دچار تغییر وتحول مثبت به زنان شود هر قانونی ،تبصره ای وعملی روبنایی است و موقتی ،وره به جایی نمیبرد باید فرهنگ را از پایین دچار تحول کرد واین کار باتغییر افکار تک ،تک افراد جامعه امکان پذیر است
2-خود زنان باید به توانمندیها ،شایستگیها واستعدادهای خود مومن وآگاه شوند ،وبه این باور برسند که خواستها،نیازها ومطالبات آنها نیز بعنوان یک نیمه دیگر اجتماع باید در نظر گرفته شود
3-اصلی ترین وظیفه همه انسانها وبخصوص زنان ،رسیدن به سرچشمه های دانایی است چرا که تنها با خردورزی افراد هر چامعه است که آن جامعه به سوی نیکی وپیشرفت حرکت میکند باید زنان با دخالت در امور سیاسی واجتماعی که نمایانگر بلوغ فکری ورشد شعور وآگاهی آنان است برای انجام این مهم زنان باید خود را با مهارتها و تخصصها وفنون مجهز کنند
4- مورد دیگر وظیفه ما مردان است که به زنان جامعه اعتماد کنیم وبه آنها فرصت حضور در عرصه مشارکت اجتماعی بدهیم ونگاه سنتی خود را به انها تغییر دهیم ودر عرصه اجتماعی به عنوان یک انسان همسو به آنها نگاه شود وسعی کنیم ناامنی موجود در جامعه را به فرصت برای حضور زنان در اجتماع تبدیل کنیم .
ادامه راهکارها به خوانندگان واگذار میشود
لیست وبلاگهای دوستانی که در این باره مطلب نوشته اند:
چرکنویسهای پاک http://wwwpureproof1.blogspot.com/
لیلیانا http://www.liliana2.blogsky.com/
پدرام بارانی http://pedrambarani.wordpress.com/
درمه http://dar-mah.blogspot.com/
آرام ولی مصمم http://peiton.blogfa.com/
معجزه امید http://mojezehope.persianblog.ir/
منطقه ای بیطرف در یک منزل مس http://dankyshoot.blogspot.com/
کورسوی حقیقت http://koorsooyehaghighat.blogfa.com/
جایی سبز تر از همیشه http://ghazale6.blogdoon.com/
گلهای لیمویی http://dararezuymoj.blogfa.com/